به صحرا شدم عشق باریده بود
و عطر نگاه تو پیچیده بود
شقایق به لب داشت نام تو را
و (بابونه) خواب تو را دیده بود
و با یاد لبخند خورشیدیت
گل خنده بر خاک روییده بود
نه از خار و خس بود آنجا خبر
نه رخساره ی گل خراشیده بود
تو گویی که بر چشم گلبرگها
نمی از نگاه تو باریده بود
و انگار یک لحظه طاووس وار
خیال تو آنجا خرامیده بود...
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: